تو مرا
وقتی که یادت در نگاهم شعله می زد
به پا بوس باران بردی
چشم هایم را بردی
پاهایم را ببر
باز با تو می آیم
اما بی تو هرگز نمی بینم
چشم های آبی باران را
دشت های سر سبز گلستان را
زندگی را با تو
اولین بار با تو آغاز کردم
دیدن یک شب پاییزی را...
نظرات شما عزیزان: